تنهایی

ساخت وبلاگ

بر کدامین مزار باید گریست؟

تا که تنهایی را!

بر کدامین اسطوره طریق عشق

درد هجران فردا را؟

صحبت گل ز ترنم بلبل و پروانه بود

مگر می شود تنهایی ، چگونه هجران؟

منال سوادنامه ام شکر بود و او

به انتظار سرای دگرم خاکدانم زاو

سودای رفتن چه انتظاریست وه؟!

شفق از افق دل شده مروت این و او

هشیاری نخواهد،گرمی لطف تراوش شده ز ابر بهاری

بوسیدن،ز خلوت نشین کنج عشرت کده رهایی

رخسار بر افروخته نشان شده ز تب و تاب تنهایی

خواجه دل باشد زان ملامت شده نفوس ، اگر خواهی

مرکب را خواهم تا که خوف رفتن را خماری کند

دانی چرا؟مدار عهد پایانی را غمازی کند

نثار کمال را دیدن ، چگونه بر گیرد آتش

سوختن چاره اش باد،قضا را قدری کند

باور آمد استغنایی کند، لطف یا رب را

جفاست اندیشیدن برش ،که این و آن کند

حلقه را بر گردن خستگی خود،تفسیر رهایی دانستم

همنشین خیالی را نشان به همنوایی کند

مفلس شهر خوانند مرا ، مجنونی کنم

جانب یمین و یسار م عذری،به عالم علیا کنم

واژه تنهایی از آن خداست و اکسیرش اوست

بگذار نفسی تازه کنم ، به غزل پایانی همه به نگار کنم

تنهایم و تنها

گریانم و گریان

زین مقال بی همتا...

+ نوشته شده در  یکشنبه هفدهم دی ۱۴۰۲ساعت 11:15&nbsp توسط سید حسین حسینی - حسام  | 

مهدی(ع )...
ما را در سایت مهدی(ع ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9hossein21100 بازدید : 22 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 13:28