واپسین روز

ساخت وبلاگ

برطبل بازیگری زندگی روزگارانی گذر کردم

ناقه دوستی را از زندگی خود برون کردم

بر تنهایی دل و قلب ، مهر فراموشی زدم

سوگند به آفتاب که رختی دگر بر تن کردم

طمع نداشتم تو را تا اینکه مهر دلم شکسته شد

مرغ دل پر کشید و ناگه ،اندوه ،جایگزین کردم

عتاب آمد که ای خردمند آگه به روز ازل

مسیحا دمی که نفس را بشارت آن کردم

به وقت گل، صواب دیدن آنرا ، نا خود آگاه

به وادی کنعان نبی ع از ته دل بیان کردم

ای افسونگر دلها ،ای یار بی وفای خجل گشته

پیام صبح را به اشک دیده نثار خاکیان کردم

نقدی بود و صومعه ، دعای پیشینیان

مصلحت شد که خم ابروی یار،وفای مردمان کردم

خسته دلی چرا فکنده بر قاموس هر نیک و بد

بیا که سوختن را به پیاله نافذان کردم

اندوه باران باشد و امیدبه بهار دلهای عاشق

نه زمستان دارد و نه پژمردگی چو به باغ گلبن کردم

گر از آن من باشد یا مرید دلهای دگر

دعایم توسلی ست که مستانه به سوی یمین کردم

الغرض کرشمه نیایم چو در وادی اویم

ذوق وصال را پیش کش روز واپسین کردم

+ نوشته شده در  دوشنبه بیستم فروردین ۱۴۰۳ساعت 11:13&nbsp توسط سید حسین حسینی - حسام  | 

مهدی(ع )...
ما را در سایت مهدی(ع ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9hossein21100 بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 21 فروردين 1403 ساعت: 14:30