ناقه دوستی را سر سلسله مقام جان کردم
تجارت عشق ، افزونتر ز خود بیان کردم
به گرمای عشق ، با تو سخن گفتم ای یار
خلاف مذهب عشق ، ترانه نثار جانان کردم
ز بزم شبانه خود غافل بودم و خواب
مراد خویش ، به درگاه لاله و مرجان کردم
هر صبح و شام خاطره ها مرور گرم بود
غافل از این که اعتماد به ناکسان کردم
در مکتب هم دلی ، سادگی ،مشق شب باشد
به غیر از عشق ، جامه نیستی به انیسان کردم
در مسلک لاهوتیان چه جای شاد خواران دون
وا اسفا مردی سوخته دل ، به پایت قربان کردم
یاد باد آن روز ، یاد باد ای ساقی
تکیه تو بودی پس چرا دل به نارفیقان کردم
روی تو کس ندیده بود، الا سینه چاک من
به نغمه بلبلان ، یاد تو در دل جاودان کردم
چو در وادی دوست ، غریبی تنها گشتم
عطش عشق تو بود که جامه به سرو خرامان کردم
بر مسند قدرت لایزالی تراوش شده ز آسمان
حب و بغضی نشاید ز یار چو درخواست امان کردم
برچسب : نویسنده : 9hossein21100 بازدید : 8