آخرین مطالب
امکانات وب
از عطشش سینه ستبر کن و شو بیدار
ناله مکن ، فغان مکن ، آیینه صاف است
بیراهه مرو ، پیمانه مگیر ، که آیینه همراه است
قربانی مشو زوار حریم دل باش
حق بستان و یار دیرینه دل باش
همچو پروانه ، گرد شمع آفرینش بسوز
جوینده باش ، همچو شمع در پی ایزد بسوز
ایزدا من ندانم چرخ فلک گردونش ز کجاست
نه گردونگرش با ماست یا با دلی تنهاست
عجب سر یست در عالم خلقت که ندانم چیست؟
قدم نهادم در ره یار چونکه ابلیس ندانم کیست
پرده دار حریم دل شدم و به وصال نرسیدم
دست گیر ایزد نبودم و همراه نشدم
هر آینه رایحه لاله می آمد و خواب بودم
پرده دل بسته بودم و در خود تا ر بودم
1967
برچسب : سر هستی, نویسنده : 9hossein21100 بازدید : 106